کد مطلب:301536 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:156

شاعری از بزرگان و اشراف شهر مکه



ما لعینی قد غاب عنها كراها

و عراها من عبره ماعراها


دیدگانم را چه شده كه به خاطر اشكی جاری خواب و استراحت از آن رخت بر بسته.


الدار نعمت فیها زمانا

ثم فارقتها فلا غشاها


آیا بخاطر خانه ای كه مدتها در آن جا بسر برده و بهره مند می شدم و بعد از آن جا بیرون آمده و دیگر آنجا را نخواهیم دید؟


ام لحی بانوا باقمار ثم

یتجلی الدجی بضوء سناها


یا به خطار قبیله ای كه داشتن ماه ها و اقماری فزونی یافته و در پرتو روشنی آنها تاریكی را برطرف كرده اند.


ام لخود غریره الطرف تهوانی

بصدق الوداد او اهواها


و یا به خاطر سپید روی میان باریكی كه با عشق راستینش مرا دوست داشته و یا عاشق او گشته ام.


ملصافی المدام من مزه الطعم

عقار مشموله اسقاها


و یا برای جام می خوشگوار سرخ رنگی كه آشامیده ام.




حاش لله لست اطمع نفسی

آخر العمر فی اتباع هواها


حاشا لله، من در آخر عمر نفس خود را در پیروی از هوی و هوسش به طمع نمی اندازم.


بل بكائی لذكر من خصها الله

تعالی بلطفه و اجتباها


بلكه گریه ام به خاطر یادآوری از كسی است كه خداوند او را به لطف خود مخصوص گردانیده و او را برگزیده است.


ختم الله رسله بابیها

و اصطفاه لوحیه و اصطفاها


خداوند پیامبرانش را به پدر او ختم كرده و او را برای وحی خود برگزیده است.


و حباها بالسیدین الزكیین

الامامین منه حین حباها


و دو سرور پاك و پاكیزه و دو امام و پیشوا به او بخشیده و عطا فرموده است.


و لفكری فی الصاحبین اللذین استحسنا

ظلمها و ما راعیاها


و درباره آن دو صحابی می اندیشم كه ستم بر آن بانو را نیكو دانسته و رعایت حق او رنكردند.


منعها بعلها من العهد و العق

دوكان المنیب و الاواها


شوهرش را از عهد و پیمانی كه با او بستند منع نمودند و حال انكه او انسانی پارسا و خدا ترس بود.


و استبدا بامره دبراها

قبل دفن النبی و انتهزاها


حكومتی كه ربودنش را پیش از دفن پیامبر طرح ریزی كرده بودند به خود اختصاص داده و از چنگ او ربودند.


و اتت فاطم تطالب بالارث

من المصطفی فما ورثاها


فاطمه علیهاالسلام برای طلب ارث خود از حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نزد آنان رفته و ارثش را به او ندادند.




لیت شعری لم خولفت سنن القر

آن فیها و الله قد ابداها


ای كاش می دانستم به چه دلیل دستورات قرآن در مورد او عمل نشد با اینكه آشكارا بیان شده بود؟


رضی الناس اذ تلوها بمالم

یرض فیها النبی حین تلاها


ای كاش می دانستم به چه دلیل دستورات قرآن در مورد او عمل نشد با اینكه آشكارا بیان شده بود؟


نسخت آیه المواریث منها

ام هما بعد فرضها بدلاها


آیه ارث از آن نسخ شده است یا اینكه آن دو نفر بعد از آن كه فرض واجب شده بود آن را تبدیل كردند؟


ام تری آیه الموده لم تات

بود الزهزاء فی قرباها


و یا چنین می بینی كه آیه مودت درباره حضرت زهراء و خویشاوندی او نازل نشده است.


قم قالا ابوك جاء بهذا

حجه من عنادهم نصباها


آنگاه گفتند: پدر تو برای عمل ما دلیلی آورده و این برهان را از روی عناد و بی دینی جعل كردند.


قال لانبیاء حكم بان لا

یورثوا فی القدیم و انتهراها


گفتند پیامبر فرموده كه پیامبر دستور دارند تا چیزی از خود به ارث نگذارند و با این دست آویز حضرت را از حق خود محروم كردند.


افبنت النبی لم تدر ان كان

نبی الهدی بذالك فاها


اگر رسول خدا چنی جمله ای گفته بود آیا دختر پیامبر آن را نمیدانست؟


بضعه من محمد خالفت ما

قال حاشا و مولاتنا حاشاها


آیا پاره تن حضرت رسول با فرمایش آن حضرت مخالفت می كند، نه، حاشا، بانوی ما چنین كاری نخواهد كرد، حاشا




سمعته یقول ذاك و جاءت

تطلب الارث ضله و سفاها


آیا این جمله را از پیامبر شنیده و در عین حال از روی گمراهی و نادانی آمده و ارث خود را طلب می كند؟!


هی كانت لله اتقی و كانت

افضل الخلق عفه و نزاها


او پرهیزگارتر و خدا ترس تر و برترین خلائق در عفت و پاكدامنی بود.


او تقول النبی قد خالف القرآن

ویح الاخبار ممن رواها


و یا اینكه می گویی پیامبر با قرآن مخالفت كرده، وای بر این اخبار و روایات از كسی كه اینها را بیان كرده است.


سل بابطال قولهم سوره النمل

و سل المریم التی قبل طاها


در ابطال سخن اینان از سوره نمل و سوره مریم كه قبل از سوره طه است بپرس.


فهما ینبئان عن ارث یحیی

و سلیمان من اراد انتباها


این دو سوره از ارث بری یحیی و سلیمان خبر می دهند، البته برای كسی كه بخواهد چیزی بفهمد و آگاه گردد.


فدعت و اشتكت الی الله من ذاك

و فاضت بدمعها مقلتاها


پس نفرین كرد و از آنان به خداوند شكوه نمود و از دیدگانش اشك بارید،


ثم قالت فنحله لی من وا

لدی المصطفی فلم ینحلالها


آنگاه گفت این بخششی از سوی پدرم حضرت مصطفی به من است و در عین حال به او واگذار نكردند.


فاقامت بها شهواد فقالوا

بعلها شاهد لها وابناها


بر این ادعا گواهانی اقامه فرمود و گفتند: شوهر و فرزندانش فقط گواهان اویند.


لم یجیزوا شهاده ابنی رسول ال

له هادی الانام اذ ناصباها




شهادت دو پسر رسول خدا را كه رهنمای مردم بودند كافی ندانستند زیرا پرچم مخالفت با آن حضرت را برافراشته بودند.


لم یكن صادقا علی و لافاطمه

عندهم و لا ولداها


در نزد آنان علی و فاطمه و فرزندانشان راستگو نبودند.


كان اتقی لله منهم عتیق

قبح القائل المحال و شاها


آزادشدگان در نظر آنان از ایشان پرهیزكارتر و خدا ترس تر بودند، زشت و نازیبا باد گوینده این سخن.


جرعاها من بعد والدها الغیظ

لعهد النبی لو حفظاها


بعد از پدر بزرگوارش جام غم و اندوه به كام آن حضرت ریخته، و چه بد بود این فروریزش جام ناگوار.


اهل بیت لم یعرفوا سنن الجور

التباسا علیهم و اشتباها


خاندانی كه روش های جور و ستم را نشناخته و بر آنان اشتباه شده و نسبت به آن ناآشنایند؟!


لیت شعری ما كان ضرهما الحفظ

لعهد النبی لو حفظاها


ای كاش می دانستم كه نگهداری عهد و پیمان رسول خدا چه ضرری برای آنها داشت.


كان اكرام خاتم الرسل الها

دی البشیر النذیر لو اكرماها


اگر به آن حضرت احترام می گذاشتند رسول خدآ، خاتم و هادی و بشیر و نذیر را گرامی داشته بودند.


ان فعل الجمی لم یاتیاه

و حسان الاخلاق ما اعتمداها


آن دو كار نیك را انجام نداده و اخلاق پسندیده را استوار نداشتند.


و لو ابتیع ذاك بالثمن الغا

لی لما ضاع فی اتباع هواها


آن دو كار نیك را انجام نداده و اخلاق پسندیده را استوار نداشتند.


و لكان الجمیل ان یقطعاها

فدكا لا الجیل ان یقطعاها




كار زیبا آن بود كه فدك را كلا به آن حضرت واگذار می كردند نه اینكه دست آن حضرت را از آن بریده و كوتاه كنند.


اتری المسلمین كانوا یلومونهما

فی العطاء لو اعطیاها


اگر فدك را به حضرت زهرا واگذار می كردند آیا مسلمانها آنان را سرزنش می كردند؟


كان تحت الخضراء بنت نبی

صادق ناطق امین سواها


آیا در زیر گنبد سبز آسمان غیر از فاطمه علیهاالسلام دختر پیامبر صادق و ناطقی وجود داشت؟


بنت من! ام من! حلیله من! ویل

لمن سن ظلمها و اذاها


دختر چه كسی؟ مادر چه كسی؟ وای بر كسی كه ستم و اذیت بر او رواداشت و ظلم به او را معمول ساخت.


ذاك یبنیك عن حقود صدور

فاعبرها بالكفر حین تراها


این عمل از كنیه های سینه هائی خبر می دهد؟ وقتی آن را می بینی به خوبی بیندیش و مورد عبرت قرار ده.


قل لنا ایها المجادل فی القول

عن الغاصبین اذ غصباها


ای كسی كه درباره غصب كنندگان حق او، با ما مجادله می كنی به ما بگو.


اهما ما تعمداها كما قلت

بظلم كلا و لا اهتضماها


بدانگونه كه تو می گوئی آیا آن دو نفر در ظلم به آن حضرت تعهدی نداشتند و عمدا او را پایمال نكردند؟


فلماذا اذ جهزت للقاء الله

عند الممات لم یحضراها


پس چرا به هنگامی كه آماده مرگ و لقاء خداوند شد آن دو بر جنازه آن جضرت حاضر نشدند؟!


شیعت نعشها ملائكه الرحمن

رفقا بها و ما شیعاها




جنازه او را فرشتگان خداوند به خاطر همراهی و دوستی با او تشییع كردند ولی آن دو نفر تشییع نكردند.


كان زهدا فی اجرها ام عنادا

لابیها لانبی لم یتبعاها


آیا پاداش او را نادیده گرفته و یا نسبت به پدرش پیامبر عناد و دشمنی داشتند كه دنبال آن حضرت نرفتند؟


ام لان البتول اوصت بان لایشهدا

دفنها فما شهداها


یا به خاطر آن بود كه حضرت زهرا وصیت كرده بود كه آن دو شاهد و حاضر بر دفن او نباشند و آنها هم حاضر نشدند.


ام ابوها اسر ذاك الیها

فاطاعت بنت النبی لم یتبعاها


و یا اینكه پدرش رسول خدا پنهانی به آن حضرت وصیت و سفارش كرده بود و دختر پیامبر از پدرش اطاعت كرد؟


كیف ما شئت قل كفاك فهذی

فریه قد بلغت اقصی مداها


سخن به هرگونه كه می خواهی بگو، تو را همین بس كه این تهمتی است كه به آخرین درجه خود رسیده است.


اغضباها و اغضبا عند ذاك ال

له رب السماء اذ اغضباها


او را به خشم آورده و به هنگام آن پروردگار آسمان را به غضب درآورده بودند زیرا آن حضرت را خشمگین كرده بودند.


و كذا اخبر النبی بان الله

یرضی سبحانه لرضاها


و پیامبر این چنین خبر داده بود كه خداوند سبحان به خاطر خشنودی فاطمه خشنود می شود.


لانبی الهدی اطیع و لافاطمه

اكرمت و لا حسناها


نه پیامبر هدایت، اطاعت شد و نه فاطمه و نه حسنین، گرامی داشته شدند.


و حقوق الوصی ضیع منها

ما تسامی فی فضله و تناهی




برابر نكرده و بر بلندای او راه ندارد.


تلك كانت حزازه لیس تبرا

حین ردا عنها و قد خطباها


این كار به خاطرسوز و ناراحتی همیشگی آنان بود كه به هنگام خواستگاری از حضرت زهرا دست رد به سینه آنان زده شد.


وغدا یلتقون و الله یجزی

كل نفس بغیها و هداها


و فردای قیامت به كیفر خود خواهند رسید، و خداوند هر كس را به گمراهی و راهیابیش پاداش خواهد داد.


فعلی ذالك الاساس بنت صاحبه

الهودج المشوم بناها


صاحب هودج نامیمون اساس كار خود را بر همین پایه بنا نهاد.


و بذا اقتدت امیه لما

اظهرت حقدها علی مولاها


بنی امیه نیز به آنان اقتداء كردند در آن هنگام كه كنیه درونی خود را بر مولایشان آشكار نمودند.


لعنته بالشام سبعین عاما

لعن الله كهلها وفتاها


آن حضرت را در شام هفتاد سال لعنت كردند، خداوند پیرو جوانشان را لعنت كند.


ذكروا مصرع المشایخ فی بدرٍ

و قد ضمخ الوصی لحاها


آنان از كشتار بزرگان خود در، بدر یاد كردند زیرا وصی پیامبر آنان را سركوب كرده و كشته بود.


و باحد من بعد بدر و قداتعس

فیها معاطسا وجباها


و بعد از جنگ بدر در جنگ احد كه آنان را سرنگون كرد و بر خاك افكند.


فاستجادت له السیوف بصفین

و جرت یوم الطفوف قناها


در صفین شمشیرها بروی او كشیدند و در كربلا نیزه هایشان بر روی آنان نشانه رفت.


لو تمكنت بالطفوف مدی الد

هر لقبلت تربها و ثراها




اگر دستم به كربلا برسد و امكان زیارت نصیبم شود خاكش را برای همیشه خواهم بوسید.


ادركت ثارها امیه بالنار

غدا فی معادها تصلاها


بنی امیه انتقام خود را گرفتند و فردی قیامت به رو در آتش درخواهند افتاد.


اشكرالله اننی اتوالی

عترته المصطفی و اشنی عداها


خدا را سپاس می گزارم كه خاندان مصطفی را دوست دارم و دشمنانشان را دشمن دارم.


ناطقا بالصواب لا ارهب الاعداء

فی حبهم و لا اخشاها


به درستی سخن می گویم و در دوستی آنان از دشمنان بیم و ترسی ندارم.


نح بها ایها الجذوعی و اعلم

ان انشادك الذی انشاها


ای «جذوعی» بر آن حضرت نوحه سرائی كن و بدان كه شعری كه درباره آن حضرت می سرائی،


لك معنی فی النوح لیس یضاهی

و هی تاج للشعر فی معناها


تو را در این نوحه سرائی مقصودی است كه همتا ندارد كه آن تاج شعر در معنایش می باشد.


قلتها للثواب و الله یعطی الاجر

فیها من قالها و رواها


تو این شعر را برای اجر و پاداش الهی گفته ای و خداوند اجر و پاداش گوینده و روایت كننده اش را خواهد داد.


مظهرا فضلهم بعزمه نفس

بلغت فی دادهم منتهاها


با تصمیم روانی كه در دوستی با آنان به انتها رسیده فضیلت ایشان را آشكار كرده است.


این شعر را از شاعری علوی و حسنی بشنو كه در فضیلت آن حضرت، هماننی نیست.


ساده الخلق قومه غیر شك

ثم بطحاء مكه ماواها


قوم و قبیله او بدون شك از بزرگان و سروران مردمند و آنگاه بطحاء مكه، منزل و ماوای اوست. [1] .


[1] علامه مجاهد سيد محسن امين: در كتابش «المجالس السنيه» 2/ 137 گويد: اين قصيده را به خط شهيد اول محمد بن مكي عاملي جزيني - قدس الله روحه- يافتم و اين در موضوع خود بي نظير است و از آخر قصيده معلوم مي شود كه اين قصيده از يكي از اشراف مكه مكرمه است و برخي پنداشته اند كه اين شعر از «جذوعي» است به خاطر آنكه اسم او در آخر ابيات آمده است با اينكه از همين بيت به دست مي آيد و ظاهر است كه وي سراينده اين ابيات مي باشد اما شاعر شخص كسي ديگر است.